نقشه دو پسر فریبکار برای سرقت ۵۰ میلیون تومان طلا
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۷۵۸۰۳۷
روزنامه ایران: دو دختر نوجوان شهرستانی که در آرزوی دست یافتن به زندگی راحت از خانه فرار کرده بودند در تهران به دام دو پسر فریبکار افتادند. بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، چندی پیش دو دختر ۱۳ و ۱۵ ساله هراسان خود را به پلیس رسانده و مدعی شدند که دو پسر شرور آنها را ربوده و به باغی در کرج بردهاند.
دختر ۱۳ ساله در تحقیقات گفت: من در یکی از شهرهای غربی کشور زندگی میکنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پریناز گفت: به تهران که رسیدیم سوار خودرویی شدیم تا به مسافرخانه برویم. راننده پسر جوانی بهنام سروش بود او که از صحبت های ما متوجه شده بود از شهرستان آمدهایم و در تهران کسی را نداریم به ما پیشنهاد داد که همراه او به باغشان در کرج برویم. پسر جوان میگفت که خانهای دارد که میتوانیم آنجا بمانیم و نیازی به پرداخت اجاره ندارد. از طرفی هم میتوانیم باهم بیشتر آشنا شویم. او ادامه داد: ما هم که از نقشه او بیخبر بودیم قبول کردیم. در راه تلفنی با پسر جوانی بهنام روزبه تماس گرفت و او هم ساعتی بعد به ما پیوست و بعد از آن به کرج رفتیم. از خانه باغ خبری نبود آنها ما را به باغ متروکهای بردند و طلاهایمان را به زور گرفته و ما را مورد آزار و اذیت قرار دادند. حتی از ما فیلم سیاه گرفته و تهدید کردند که اگر از این موضوع با کسی حرف بزنیم یا به پلیس خبر بدهیم فیلمهای سیاه را در فضای مجازی منتشر خواهند کرد. بعد هم ما را کنار خیابان رها کردند.
دستگیری راننده و همدستش
با شکایت دو دختر نوجوان پروندهای در این خصوص در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و به دستور بازپرس بخشوده تحقیقات برای دستگیری راننده و همدستش آغاز شد.
باتوجه به اطلاعاتی که پریناز و دوستش در اختیار تیم تحقیق قرار داده بودند، سروش و روزبه خیلی زود دستگیر شدند. سروش راننده خودروی اینترنتی در تحقیقات به سرقت طلاهای پریناز اعتراف کرد، اما منکر آزار و اذیت و تهیه فیلم سیاه شد.
سرقت برای شهریه دانشگاه
او در تحقیقات گفت: آزار و اذیت و فیلم سیاهی در کار نبود، پریناز و دوستش با پای خودشان به خانه باغ در کرج آمدند. آنها را بهعنوان مسافر در ترمینال سوار کردم و در راه آنها سفره دلشان را برایم باز کردند و گفتند که از خانه فرار کرده و به تهران آمدهاند. من هم پیشنهاد دادم به خانه باغ بیایند که قبول کردند. در کرج متوجه شدیم که پریناز ۵۰ میلیون تومان طلا دارد. آنجا بود که وسوسه شدم و تصمیم گرفتیم طلاها را سرقت کنیم.
با نقشهای که با روزبه کشیده بودم به دروغ به دخترها گفتیم که از آنها خوشمان آمده و قصد ازدواج با آنها را داریم. با این ترفند پیشنهاد دادیم که طلاهایشان را بفروشیم و مقدمات ازدواج را فراهم کنیم، اما بعد از فروش طلاها من ماشین پرایدم را عوض کردم و پژو خریدم و دوستم هم مقداری از پولها را برای شهریه دانشگاهش داد و باقی آن را هم نگه داشت. با اعترافات دو پسر جوان، به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفتند. از سویی خانواده دو دختر نوجوان نیز شناسایی شدند.
منبع: فردا
کلیدواژه: سرقت طلا پسر فریبکار دختر نوجوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۷۵۸۰۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دخترم عکسهای شرمآوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم!
زن میانسال که از حدود یک هفته قبل از دخترش اطلاعی نداشت، با دیدن دختر فراری خود در مرکز انتظامی لب به گلایه گشود و با بیان اینکه دیگر از رفتارها و آبروریزیهای دخترم خسته شدهام و میخواهم سرپرستی او را به شوهر سابقم بسپارم، درباره ماجراهای فرار دخترش از منزل به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: بعد از فوت همسرم با مرد دیگری ازدواج کردم، اما با او سازگاری اخلاقی نداشتم به همین دلیل هم از شوهر دومم طلاق گرفتم تا خودم فرزندانم را تربیت کنم ولی با آنکه ۴ نفر از فرزندانم زندگی خوبی دارند، در تربیت آخرین دخترم عاجز ماندهام و او بلاهایی به سرم آورده است که دیگر تاب تحمل آنها را ندارم.
لادن وقتی وارد دبیرستان شد تحت تاثیر رفتارهای ۲ نفر از دوستانش قرار گرفت و آداب معاشرت، گفتار و حتی پوشش او به کلی تغییر کرد به طوری که بدون حجاب بیرون میرفت و لباسهای بسیار زنندهای میپوشید. من هم اگرچه از این رفتارها زجر میکشیدم، اما به توصیه دخترانم زیاد سختگیری نمیکردم تا لادن لجبازی نکند و اوضاع بدتر نشود.
این ماجرا تا حدی پیش رفت که دیگر نمیتوانستم دخترم را کنترل کنم. او بعد از دیپلم در یک داروخانه مشغول کار شد و به بهانه اضافهکاری تا نیمههای شب به خانه نمیآمد و گاهی نیز تا سپیدهدم در منزل دوستانش به سر میبرد. در همین روزها بود که فهمیدم با پسری آشنا شده است و مدام از طریق فضای مجازی با او ارتباط دارد به گونهای که حتی در مهمانیها هم گوشی تلفن از دستش نمیافتاد.
در این شرایط با آن پسر جوان تماس گرفتم و به او گفتم بیش از ۲ سال است که با لادن ارتباط داری. حالا بیا و تکلیف او را مشخص کن. فرزین هم که فقط برای هوسرانی با دخترم دوست شده بود، وقتی این جملات را شنید، خیلی راحت گفت: من در کیش هستم و هیچ علاقهای هم به دختر شما ندارم، لطفا مزاحم نشوید!
این شکست عاطفی موجب شد دخترم نسنجیده ما را مقصر این شکست عشقی بداند، در حالی که آن پسر فقط با چربزبانی به دنبال هوسرانی بود. بعد از این ماجرا روزی لادن با یک سگ پشمالو وارد خانه شد و ادعا کرد میخواهد آن سگ را در خانه نگهداری کند. این رفتار او موجب شد دخترانم و بستگان نزدیکم با ما قطع رابطه کنند چراکه آنها نمیتوانستند با این فرهنگ زندگی کنند.
من مجبور بودم با رفتارهای دخترم کنار بیایم، اما کار به جایی رسید که پای او به خانه مجردی ۲ نفر از دوستانش باز شد که هیچ قید و بند اخلاقی نداشتند و عامل بدبختی لادن شدند. یکی از همین دوستانش از او خواسته بود عکسهای بسیار زننده و شرمآوری از خودش بگیرد و آنها را در فضای مجازی به اشتراک بگذارد. آنها آنقدر از زیباییهای ظاهری دخترم تعریف و تمجید کرده بودند که او هم تحت تاثیر همین حرفها چنین رفتار زشتی را مرتکب شد و این تصاویر را در فضای مجازی منتشر کرد.
از آن روز به بعد هیچکدام از اطرافیانم به خاطر این رسوایی و آبروریزی به خانه ما نیامدند و از شدت شرم حتی لادن را جزء فامیل خودشان نمیدانستند. اکنون نیز حدود یک هفته است از منزل فرار کرده و من هیچ اطلاعی از او نداشتم تا اینکه از کلانتری تماس گرفتند و من او را در اینجا دیدم.
با توجه به حساسیت این پرونده، مشاورههای روانشناختی توسط کارشناسان اجتماعی در حالی با راهنماییهای سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) آغاز شد که دختر ۲۰ ساله در جریان عواقب فرار از منزل و سرنوشت دخترانی قرار گرفت که پس از فرار به دام باندهای تبهکاری و فساد افتادهاند و آینده خود را نابود کردهاند.
منبع: خراسان
tags # اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟